سایت همسریابی هلو


آدرس جدید سایت صیغه یابی ایرانیان

یکی بره این سایت صیغه یابی ایرانیان رو صدا بزنه این پسر نمیخواد حالا حالاها بیدار شه. سریع پاشدم و گفتم من میرم از پشت صندلی اومدم بیرون داشتم میرفتم

آدرس جدید سایت صیغه یابی ایرانیان - صیغه یابی


ورود به سایت صیغه یابی ایرانیان

داشتیم میگفتیم و میخندیدم که مامان گفت. یکی بره این سایت صیغه یابی ایرانیان رو صدا بزنه این پسر نمیخواد حالا حالاها بیدار شه. سریع پاشدم و گفتم من میرم از پشت صندلی اومدم بیرون داشتم میرفتم که صدای بهترین سایت صیغه یابی ایران اومد که رو به جمع میگه اوه اوه هر لحظه امادگیه داد و بیداد و داشته باشین.. همه خندیدن. گفت چرا داد و بیداد؟ سارگل گفت اخه هر وقت نیما و شمیم باهم تنها میشن یکیشون واسه اون یکی نقشه داره... اینجور که شمیم گفت میره بیدارش کنه از همین الان واسه سایت صیغه یابی ایرانیان ارزوی صبر میکنم ... سامیار گفت جدی؟ دلم واسه نیما سوخت بهترین سایت صیغه یابی ایران در حوابش گفت نسوزه...

چون سایت صیغه یابی ایران هم جبران میکنه

چون سایت صیغه یابی ایران هم جبران میکنه. حالا بعدا چند تا از شاهکارای جفتشون رو واست میگم دیگه صبر نکردم بقیه ی حرفاشون رو گوش کنم. رفتم تو اتاق سایت صیغه یابی ایرانی. خوابه خواب بود. کنار نشستم و گفتم سایت صیغه یابی ایران ؟! نیمااا؟ نخیر این بیدار بشو نیست. خب حالا چیکار کنم ؟! اهان فهمیدم سریع سایت صیغه یابی در ایران کنار تختشو که پر اب بود گذاشتم کنارم. بالشت کنارشم برداشتم تو دستم گرفتم...خب همه چی اکی بود فقط یه چیز کم بود سریع گوشی مو برداشتم دوربین رو اوردم زدم رو حالت فیلم گذاشتم روبه روی تخت. خخ کم کم داشت خندم میگرفت ولی جلوی خودمو گرفتم. رفتم کنار سایت صیغه یابی ایرانی رو به دوربین دستم و گذاشتم رو گردنم و کشیدم.

با دستم علامت دادم. ..1...2...3 تا گفتم 1 از ته دل جیغ کشیدم نیمااااااااااااااااااا سایت صیغه یابی ایرانیان با ترس نشست سرجاش تا نشست با بالشت محکم زدم تو صورتش که دوباره پرت شد سره جاش. چشماش گرد شده بود. سریع اب سرد و که خیلی سرد و تگرگی بود روش خالی کردم از سردی اب نفسش بالا نیومد. داشتم منفجر میشدم از خنده تا دیدم سایت صیغه یابی ایرانی تو شوکه نتونستم نخندم. ..یهو ترکیدم از خنده سایت صیغه یابی ایرانیان تا صدامو شنید تا داشت میگرفت چی شده. ..

تو یه لحظه بلند شد و افتاد دنبالم. با سرعت جت رفتم سمت گوشیم برداشتمش و الفراررررررر.... رفتم از پله ها پایین که سایت صیغه یابی ایرانی داد زد از خنده داشت دست و پام سست میشد ولی تا تونستم خودمو نگه داشتم تا برسم جای مامان اینا وگرنه اگه گیرم میاورد صد برابر بدتر بلا سرم میاورد... تا رسیدم پایین داد زدم.. شهریاررر همه برگشت به ما نگاه کردن سریع با سرعت رفتم پشت  که حالا واستاده بود...همه میدونستن که یه کاری کردم واسه همین داشتن ریز ریز میخندیدن...

بهترین سایت صیغه یابی ایران با تعجب داشت به ما نگاه میکرد

ولی بهترین سایت صیغه یابی ایران با تعجب داشت به ما نگاه میکرد... سایت صیغه یابی ایران گفت شهریار برو اونطرف... برو سایت صیغه یابی در ایران تا بهش بگم یعنی چی.... میگم برو اونور سایت رسمی صیغه یابی ایران گفت خب بگو چی شده تا من برم اونطرف نه من تا عقدمو رو این دختره خالی نکنم نمیتونم حرف بزنم برو  تا اومد دور بزنه و بگیرتم رفتم نشستم کنار سایت رسمی صیغه یابی ایران و خودمو قایم کردم. سایت رسمی صیغه یابی ایران بغلم کرد و گفت نیما خان شما ببخش نه ارغوان خانوم نمیشه خواهشا ولش کنین حالا این دفعه به خاطر من سایت صیغه یابی ایران پووفی کرد و گفت این دفعه رو در رفتی شمیم خانوم ولی دفعه ی بعد من میدونم و تو... و رفت بالا. ..تا رفت زدم زیر خنده.

مطالب مشابه


آخرین مطالب