پاشو. پاشو ثبت نام جدید سایت همسریابی بهترین همسر. شمیم؟ با عصبانیت چشامو باز کردم کوفت. بترکی آدرس جدید سایت همسریابی بهترین همسر ایرانی چته اول صبحی؟ شمیم جون فدات شم پاشو کارت دارم وقت گیر اوردی توهم پاشو دیگ همینطور که چشامو بسته بودم نشستم هااا؟ دستمو گرفت و برد تو دستشوئی بشور دست صورتتو کارت این بود؟ ن تو بشور برو بشین تا مسواک بزن تا رفت مسواکمو زدم و رفتم بیرون خب؟ بیا بریم پائین صبحونه بخوریم دیگ داشت جیغم در میومد انگشت اشارمو اوردم بالا و تهدید امیز گفتم آدرس جدید سایت همسریابی بهترین همسر ایرانی منو بیدار کردی که این چرت و پرتا رو بگی؟وای به حالت اگه دروغ گفته باشی نه نه به جون خودم کارت دارم یه نفس عمیق کشیدم تا خودمو کنترل کنم برو پائین من میام باش... فقط زود بیای رفت بیرون موهامو شونه کردم و بستم.به ساعت نگاه کردم 10 و 30 پوووف بازم خیلی خوابیدم هاا.
تو اتاق آدرس جدید سایت بهترین سایت همسریابی یه سرک کشیدم
رفتم بیرون اول تو اتاق آدرس جدید سایت بهترین سایت همسریابی یه سرک کشیدم سایت همسریابی بهترین همسریابی خواب خواب بود. در و اروم بستم و رفتم پائین خانواده ی محترم تو اشپرخونه تشریف داشتن. سلام به خانواده ی داماد شهریار سرشو انداخت پائین و لبخندی زد. بابا دستشو کشید رو سر سایت همسریابی بهترین همسریابی پسرم مرد شده شهریار دست بابا رو گرفت و ب.و.سه ای روش زد این کتاب در سایت یک رمان آماده شده است. حسودیم کردم بابایی؟ منم هستما بابا دستشو انداخت دور شونم و بغلم کرد تو که عمر بابایی سرمو ب.و.سید...
اشک داشت تو چشام جمع میشد تا چند وقت دیگ شهریار تو این جمع نبود وای صبرم و زیاد کن جلوی خودم و هرجوری بود گرفتم. سرمو بند صبحانه کردم تا بغضم رفع بشه... مامان گفت بچه ها 12راه میفتیم حاضر باشین سرم و تکون دادم (باشه) همه گرم صحبت بودن منم با اشتها داشتم پنیر گردو میخوردم. آدرس جدید سایت همسریابی بهترین همسر ایرانی یهو پاشد دستمو گرفت و منو کشوند بیرون از اشپزخونه ثبت نام جدید سایت همسریابی بهترین همسر میترکی تو اینقدر میخوری بیا کارت دارم دهنم پر پر بود نمیتونستم چیزی بهش بگم منو کشوند و برد تو اتاقش. لقمه رو قورت دادم و با تعجب گفتم چیکارم داری؟ سایت همسریابی بهترین همسریابی ببین.
راستش من نمیدونم واسه امروز چی بپوشم قیافشو مظلوم کرد و گفت plz help me خرس گنده خجالت نمیکشه. دهنم و کج کردم و اداشو در اوردم plz help me شمیم اذیت نکن جون شهریار رفت سر کمدش و در شو باز کرد بیا یه چی انتخاب کن همونجا صدای ثبت نام جدید سایت همسریابی بهترین همسر در اومد اه بالا سر من جلسه گرفتین؟ محلش ندادم و رفتم جلو کمد آدرس جدید سایت همسریابی بهترین همسر ایرانی. اوووف اندازه ی برد پیت لباس داره اون وقت نمیدونه چی بپوشه یه نگاه به ساعت کردم بود11 10 رو به آدرس جدید سایت بهترین سایت همسریابی گفتم تو برو دوش بگیر منم تا اون موقع اماده میکنم لباس واست اومد و محکم ب.و.سم کرد که حالم بهم خورد اه
آدرس جدید سایت بهترین سایت همسریابی با سرعت جت رفت
آدرس جدید سایت بهترین سایت همسریابی با سرعت جت رفت تو حمام و در و بست. رفتم پیش نیما و گفتم اقا سایت همسریابی بهترین همسریابی تا 40مین دیگه راه میفتیم نمیخوای پاشی نه بابا مگه من دامادم؟ منو 10مین قبلی خواستین برین بیدار کن خوابالو رفتم گشتن لباس واسه آدرس جدید سایت بهترین سایت همسریابی و شروع کرد اووووم خب چی واسه امروز خوبه! ؟ کت و شلواری که واسش برداشتم و انداختم رو تخت و رقتن تو اتاق تا حاضر شم... تا وارد شدن دیدم گوشیم داره ویبره میره از رو میز لوازم ارایشم برداشتم. با دیدن اسم ثبت نام جدید سایت همسریابی بهترین همسر قلبم شروع کرد خودشو کوبیدن به قفسه سینم.. جوری میزد انگاری قصد داره بشکافه و نجات پیدا کنه..