سایت همسریابی هلو


ثبت نام در سایت 2همدم جدید

اگه داد و بیدادای سایت 2همدم نبود تا حالا صد بار اومده بود فرانسه. 2همدم سایت همسریابی اصرار داشت که بمونه تا یکم جو خونه رو عوض کنه.

ثبت نام در سایت 2همدم جدید - 2همدم


سایت 2همدم

ناخونامو فرو کردم تو دست سایت 2همدم و نالیدم شه... شه..ری..ریار ادرس جدید سایت دوهمدم حرف نزن سعی کن نفس عمیق بکشی با ضرباتی که 2همدم سایت همسریابی میزد پرت میشدم جلو. داشت آدرس جدید سایت همسریابی دوهمدم دست و پاهام سست میشد. چشام سیاهی رفت. یهو یه چیزی اومد تو گلومو و تو یه لحظه خالی شدن تمام معدمو احساس کردم. و. نفس عمیق. چشامو بزور باز کردم و شهریار و فرهاد نگاهی کردم. شهریار. فرهاد.. فرهاد جون فر.. فرهاد که تازه فهمید چی داشته میگفته نگاهی به سایت 2همدم کرد و سرشو انداخت پائین.

دلش خواست بگه ادرس جدید سایت دوهمدم خوبی؟

واسم مهم نبود دیگه این کارا و حرفا رو قبول نداشتم بزا هرکی هرچی دلش خواست بگه ادرس جدید سایت دوهمدم خوبی؟ نگاه سرد و خشکمو به داداشم دوختم. سری تکون دادم دستمو و گرفت و گفت بخواب بخواب صبح پرواز داریم. چشام خواب داشت آدرس جدید سایت همسریابی دوهمدم بسته شد و دیگه فقط تاریکی. روز بعد* تو هواپیما احساس خوبی نداشتم. همش صحنه ی حرفا و شوخی های سامیار میومد جلو چشمم.شاید تنها چیزایی که این روزا ناخواسته لبخند رو لبم میاورد خاطراتش بود. شیطونی هامون، دیونه بازی هامون. سامیار اگه یکم مرد بودی یکم! الان اینجوری نبود.

2همدم سایت همسریابی بیچاره حتی حوصله تشکر ازش و نداشتم

2همدم سایت همسریابی بیچاره حتی حوصله تشکر ازش و نداشتم. چقدر اذیت شد چقدر بخاطر من خودشو این در و اون در زد. امیدوارم منو ببخشه. شمیم جان کمربندتو ببند آدرس جدید سایت همسریابی دوهمدم میخواد بشینه. به ارومی کمربندمو بستم. ایران! قول دادم، قول دادم به خودم که گریه نکنم اگه تو فرودگاه بودن همشون. خبرداشتم که سامیار هنوز برنگشته صدای شهریار و شنیده بودم از تو اتاقش. داشت از نیما میپرسید سامیار اومده یا نه! نیما! چقدر دلم واست تنگه. خیلی خیلی شاید بیشتر از همه.

اگه داد و بیدادای سایت 2همدم نبود تا حالا صد بار اومده بود فرانسه. 2همدم سایت همسریابی اصرار داشت که بمونه تا یکم جو خونه رو عوض کنه. ادرس جدید سایت دوهمدم ببین بخاطر تو همه ناراحتن همه تو خودشون. از این به بعدم جلو چششونی همش دیگه بدتر. اگه خودتو بکشی و یهو راحتشون کنی بهتر از اینکه که زجر کششون کنی. اره به خاطر اوناهم که شده، بخاطر اینکه راحت بشن و نفسی بکشن میرم. یه کاری میکنم که زود فراموش کنن. پس قوی باش ادرس جدید سایت دوهمدم سعی کن لبخند بزنی!

آدرس جدید سایت همسریابی دوهمدم نشسته بود

هرچی سعی کردم تا یکم به لبام حالت بدم تکون نخوردن. ولش لبخند و بیخیال رسیدم پاشو ازپنجره بیرون نگاه کردم. آدرس جدید سایت همسریابی دوهمدم نشسته بود. پاشدم سایت 2همدم دستمو گرفت و راه افتادیم احساس میکردم بی روح ترین فرد داخل هواپیما منم. همه خوشحال شاد لبا خندون. بعضی ها با تعجب نگام میکردن فکر نمیکردم اینقدر اوضاعم خراب باشه ولی مثل اینکه هست. رفتیم تو سالن. استرسم داشت اوج میگرفت با دیدن جمعیت سرمو انداختم پائین همش حس میکردم یکی زل زده بهم. دوری و نزدیکشو نمیدونم احساس خوبی نداشتم. 2همدم سایت همسریابی گفت بشینم تا چمدونا رو بگیرم. نشستم رو صندلی. 

مطالب مشابه


آخرین مطالب