خوب می شنوه و بی فکر حرف نمی زنه! کنار تخته رسید و با انگشت کنار هر کدام از اسامی، ضربه ای زد و چند لحظه مکث کرد: این سه نفر بی دلیل سایت صیغه یابی موقت هلو ندادن! انتخاب حتی رنگ قرمز دلیل داره. هیچ ابلهی این همه خودشو آزار نمی ده تا آدم بکشه.. . سایت صیغه یابی موقت نگار مثل اون سایت صیغه یابی موقت در اصفهان احمق نیست که فقط ادای قاتال رو در می آورد.
کسی که تمیز کار می کنه یعنی نقشه داره. نقشه ای که براش زحمت کشیده. فکر کرده.. . به این جا رسونده.. . پس حتما دلیل محکمی داره. فکر کنید و سایت صیغه یابی موقت هلو دلیل باشید. مازیار هم مثل سایت صیغه یابی موقت و دانیال، ایستاد: چشم قربان.. . سايت صيغه يابي موقت همه ی داشته هامون رو کنار هم بذاریم.. . رو به همکارانش ادامه داد: بچه ها بریم، از اول پرونده ها رو بخونیم.. . سایت صیغه یابی موقت شیدایی برگشت و آهی کشید: -خوبه.. . همین کار رو انجام بدین... منم می رم پزشکی قانونی.... بهتره با دکتر حرف بزنم. سایت صیغه یابی موقت در اصفهان لبخندی زد و همراه سایت صیغه یابی موقت و دانیال خارج شدند. سایت صیغه یابی موقت در تبریز هم ترجیح داد لباس هایش را عوض کند و بعد بیرون برود.
یکی از اسلحه هایش را به عادت همیشه برداشت و قبل از اینکه برق اتاقش را خاموش کند، نیما کنار چهار چوب در ایستاد: سایت صیغه یابی موقت شیدایی! از خاموش کردن برق صرف نظر کرد و فقط پالتویش را از روی مبل برداشت. نیما باید برم پزشکی قانونی... تنها می رین؟ سایت صیغه یابی موقت نگار. خب بذارین کسی بیاد. چرا با سایت صیغه یابی موقت در اصفهان یا یکی از.. . . نه.. . بذار به کارشون برسن.
هیچی از این سایت صیغه یابی موقت در تبریز پیدا نکردی
چیزی هم پیدا کردین؟ نمی دونم.. . می دونی آزمون و خطاست! اما پیدا می شه! بازم به نظرم تنها نرو.. . می خوای من بیام؟ تو مگه کار نداری ؟ هیچی از این سایت صیغه یابی موقت در تبریز پیدا نکردی؟ با یاد آوری پسر، دست روی صورتش کشید و سایت صیغه یابی موقت هلو گفت: اون پسر همین جور مونده. باید بفهمیم کی رو داره.. . باور کنید خیلی گشتم. هیشکی درست نمی دونه و نمی شناسه.. . فقط همون سايت صيغه يابي موقت طبقه ی پایین گفت که فکر می کنه اسم پسره آرش بوده! سهند تکرار کرد: آرش؟ بله سایت صیغه یابی موقت...
دوباره آهی کشید و دست روی شانه ی نیما زد: بمونید و مراقب باشید. اگر دیر شد دیگه برنمی گردم. بهتر... استراحت کن.. . یه سایت همسریابی صیغه موقت بری بد نیست! سهند راه افتاد: -برق رو خاموش کن! نیما چیزی نگفت و سایت صیغه یابی موقت نگار همان طور که پالتویش را می پوشید به سمت در خروجی راه افتاد. سایت صیغه یابی موقت در تبریز به جسد مردی که با صورت کبود شده، روی تخت بود، نگاه دیگری کرد و بعد سرش را با افسوس تکان داد: سایت صیغه یابی موقت هیچی؟ همین خفه شدن فقط ؟ دکتر سزاوار فقط سرش را پایین کرد. نگاه خیره اش، سایت صیغه یابی موقت شیدایی را بدتر سایت صیغه یابی موقت هلو کرده بود: می شه اون زن رو هم ببینم ؟ از اونم چیزی پیدا نکردی؟ سایت همسریابی صیغه موقت با نفس عمیقی که کشید، راه افتاد: نمی دونم به دردت بخوره یا نه. .. بیا. .. از در اتاق تشریح که خارج شدند، وارد اتاق دیگری شد.