سایت همسریابی هلو


شوهر يابي در سایت ها چه قوانیی دارد؟

شوهر يابي با پررویی تمام اومد کنارم. هرچی بهش اشاره کردم که پاشه بره اما دریغ از یکم حرف شنوی... همونجا عمو احمد قرار گذاشتم فرداشب بیان

شوهر يابي در سایت ها چه قوانیی دارد؟ - شوهر يابي


سایت شوهر يابي

سریع یکم به خودم رسیدم و با استرس فراوان رفتم پایین... تا چشمم به عمه افتاد شوهر یابی موقت انداختم پایین که بلند گفت واای قربون شوهر يابي گلم بشم من.... همه هنگ کردن اول به من بعد به شوهر يابي نگاه کردن.. که با قیافه ی شوهر يابي اينترنتي همه مطمئن شدن.. نفس و رویا رز از خوشحالی داشتن منفجر میشدن برعکس رز و پرنیا... داشتن اتیش میگرفتن.. نیما و شهریار بغلم کردن و تبریک گفتن.. روزبه هم همینطور ولی یکم سنگین تر و ناراحت تر... نشستم رو مبل و شوهر یابی موقت انداختم پایین که شوهر يابي با پررویی تمام اومد کنارم... هرچی بهش اشاره کردم که پاشه بره اما دریغ از یکم حرف شنوی... همونجا عمو احمد قرار گذاشتم فرداشب بیان خونمون تا همه چیز حتمی بشه...

مامان گریه افتاده بود باورش نمیشد دو تا بچش به این زودی و پشت سر هم بخوان از این خونه برن.. بعد از ناهار همگی قصد رفتن کردن. تا دم در رفتم باهاشون... شوهر يابي یواشکی دستمو گرفت و ب.و.سید پرنسس من. عاشقتم من. فردا شب میبینمت. شوهر یابی اناهیتا به این دیوونه بازیاش زدم.. باش...منتظرم رفت... رفتم تو اتاقم و ابخندی زدم به زندگیم. به زندگی که تا چند وقت دیگه به کل عوض میشد.. شوهر يابي اينترنتي در زد و اومد تو.. شوهر یابی انلاین یکم حرف بزنیم؟! اره حتما...بیا بشین نشست رو صندلی جلو میزم منم رو تخت.. راستش.

شوهر یابی انلاین یکی هست

شوهر یابی انلاین یکی هست.... ساکت شد و ادامه نداد خب؟؟ یکی هستش که... خب نیما. بگو. ادامه بده یکی هست. تو شرکته. نمیدونم چرا. اما با بقیه فرق میکنه شوهر یابی اناهیتا زدم و گفتم. که اینطور! اره. یجورایی نمیدونما. ولی فکر کنم دوستش دارم نیشم باز شد. ای جااان نیما هم ارهه.. خب اقا شوهر یابی من اگه بخوام منو میبری پیشش تا ببینمش؟! خوشحال شد و گفت اره اره. فردا میای؟ با اینکه خیلی کار دلشتم ولی قبول کردم اره صبح بیا دنبالم بریم شرکت اخ فدای تو بشم من... برو خودتو لوس نکن شوهر يابي اينترنتي رفت و قرار شد صبح بیاد دنبالم ساعت 9صبح بود و منتظر شوهريابي بودم. حاضر اماده صبحونه مو خورده بودم که شوهر يابي اينترنتي زنگ زد...

رفتم دم در و سوار شدم سلااام اقای عاشق عاشق کیلو چنده؟! میگم فکر کنم دوستش دارم.. ارههه..تو که راست میگی.. تو باور نکن.. وقتی رسیدیم. شوهريابي گفت بریم دفترم یکم کار دارم بعد میریم اتاقش.. قبول کردم و نشستیم یکم بعد شوهر یابی موقت اومد... دور هم نشسته بودیم.با کلی خنده و شوخی کل ساختمون و صدا برداشته بود. کار شوهر یابی که تموم شد شهریار و دست به سر کردیم و رفتم طرف اتاق دختره... به ارومی در زدم و وارد شدم... رفتم تو شوهريابي هم پشت سرم که با دیدن دختری که توی اتاق بود چشام درشت شد... دختری پای میز ایستاده بود با سر وضعی مرتب و شیک... اما سرش پایین بود. شوهر یابی تا دید هر دو منتظریم به اوهومی کرد..

شوهریابی با عکس بهش زدم خواهش میکنم

دختره سرشو سریع اورد بالا و تا ما رو دید از جاش پرید سلام. خیلی معذرت میخوام متوجه حضورتون نشدم.. شوهریابی با عکس بهش زدم خواهش میکنم. خیلی غرق کارت بودی مثل اینکه! بله من کلا وقتی میام تو دفتر فقط حواسم به کارمه... چه خوب... به نیما گفتم خب شوهريابي شما برو من هر وقت خواستم میام... شوهر یابی نگاهی به هردومون کرد و رفت. دختره وقتی دید همونجا ایستادم صندلی کنار خودشو عقب کشید و گفت بفرمائید اینجا نشستم و برای توجیح اینکه چرا اومدم تو دفترش گفتم یه ساعته تو اتاقشم حوصلم سر رفت گفتم بیام ببینم کسی پیدا نمیشه یکم باهاش حرف بزنم... خوب کاری کردین. راستش شدمنده من شما رو نمیشناسم.. لبخندی زدم و دستمو بردم جلو من شوهر یابی انلاین هستم. شمیم راد دستمو گرفت و گفت خوشبختم منم ثنا هستم ثنا اذری.. مرسی همچنین... 

مطالب مشابه


آخرین مطالب