سایت همسریابی هلو


صیغه یابی موقت هلو چند عضو دارد؟

دوتامون داشتیم اشک میرختیم که صیغه یابی موقت هلو شونه هامو گرفت و از بغلش کشید بیرون. دستاشو گذاشت کنار صورتم و پیشونی مو ب.و.سید اشکامو پاک کرد و لبخندی زد

صیغه یابی موقت هلو چند عضو دارد؟ - صیغه یابی


صیغه یابی موقت هلو

تو بری نیما هم دیگه مثل قبل نمیاد اینجا. مامان باباهم هر روز مطب و شرکتن. چقدر برم دانشگاه و دوباره بیام تو این اتاق! این راه میتونم چشم بسته برم صیغه یابی موقت هلو... هنوز نرفتی اینقدر تنهام. .وقتی بری...وقتی بری... بغضم شکست شروع کردم به گریه کردن سایت صیغه یابی موقت هلو محکم بغلم کرد از تکون خوردنش میشد فهمید که اونم داره گریه میکنه. ...اشکام تازه راه خودشون و پیدا کرده بودن مثل سیل میومدن. ..میون گریه گفتم صیغه یابی موقت هلو تو رفتی منو فراموش نکن.. همون شهریار قبل باش من اگه یه روز تو رو نبینم میمیرم شهریار فشارم داد سرمو ب.و.سید من فدای تو بشم مگه میشه تو رو فراموش کنم تو زندگی منی.... دوتامون داشتیم اشک میرختیم که صیغه یابی موقت هلو شونه هامو گرفت و از بغلش کشید بیرون. دستاشو گذاشت کنار صورتم و پیشونی مو ب.و.سید اشکامو پاک کرد و لبخندی زد.

سایت صیغه یابی موقت هلو دیگه گریه نکن

صورت هر دو تامون خیس خیس بود... سایت صیغه یابی موقت هلو دیگه گریه نکن. قول میدم تنهایی رو احساس نکنی. .قول میدم لبخندی زدم تا از این حال پریشونش بیرون بیاد پاشد واستاد و گفت میخوام قبل اینکه برم خونه خودم با تو کل روز و خوش بگذرونم پس اماده باشی ساعت 11 باش.. داشت میرفت که گفتم صیغه یابی موقت هلو برگشت طرفم مرسی سایت صیغه یابی موقت هلو.. تو بهترینی خنده ی ارومی کرد و رفت بیرون. تصمیم گرفتم دوش بگیرم شاید یکم حالم بهتر بشه...

دوشم 20 مین طول کشید و واقعا تاثیر گذار بود. لباس پوشیدم و موهامو خشک کردم که صدایی از پایین اومد موهامو سریع دم اسبی بستم و رفتم پایین. ..با دیدن خاله و مامان که کلی پلاستیک دستشون بود خوشحال پیششون بلند سلام کردم رفتم از تو اشپزخونه یه تا شربت ریختم و اوردم واسشون. خاله واای مرسی شمیم جون داشتم هلاک میشدم نوش جان سینی رو گذاشتم و گفتم چه خبره ؟ شما دو نفر دارین خودتون و به کشتن میدین با این بازار رفتناتون ثبت نام در سایت همسریابی هلو. سایت صیغه یابی موقت هلو نمیدونی چقدر راه رفتیم کلی چیز میز خریدیم واسه کی؟ واسه همه.

به ثبت نام در سایت همسریابی هلو و خاله هم سلام کرد

حالا بعدا میبینی همونجا گل بانو اومد داخل با یه سبدی که توش پر سبزی بود لبخندی زدم و گفتم خسته نباشی سلامت باشی مادر به ثبت نام در سایت همسریابی هلو و خاله هم سلام کرد و رفت تو اشپزخونع خاله پاشد و گفت خب نهال من برم دیگه کجا میخوای بری ؟ خونه دیگه کلی کار دارم کارات و بزار واسه فردا شام همینجا هستین نه نه به جون نازی باید برم تو بیخود کردی بشین ببینم خودم زنگ میزنم به کامران و بچه ها رو هم خبر میکنم خندیدم. ..به ثبت نام در سایت همسریابی هلو مارو باش ادبه. 

خاله نازی دیگع چیزی نگفت و تشیت سرجاش ثبت نام در سایت همسریابی هلو رو کرد به من گفت پاشو زنگ بزن به نفس بگو پاشه بیاد باش تلفن خونه کنار دستم بود سریع شمارشو گرفتم و گفتم واسه شام اینجان. ..بعد از اینکه قطع کردم زنگ زدم به سایت صیغه موقت هلو سلام از نیما به سایت صیغه موقت هلو بگوشم؟ خندیدم و گفتم از شمیم به سایت صیغه موقت هلو دیوونه شب واسه شام اینجایی نیما گله به سایت صیغه موقت هلو خل و چل به نهال بگو روزبه و سامیارم بامن میان هنگ کردم. ..سامیار ؟! یعنی واسه شام بیاد اینجا. ؟ حالا من چیکار کنم ؟ چی بپوشم ؟ با صدای نیما از حالت استرس خارج شدم الو. .

مطالب مشابه


آخرین مطالب