این جوری بهتره بعد از 30مین ماشین و نگه داشت رفتیم تو مغازه ای که فقط کت و شلوار بود... وای من عاشق کت و شلوار مردانه بودم. با ذوق شروع کردم به گشتن با دیدن کت شلوار سرمه ای که رنگش خییلی قشنگ بود سریع از تو رگال برداشتمش و گرفتم سمت ادرس جدید سایت هلو. تا دید لبخندی زد و به فروشنده گفت سایزشو... همون خرید به اضافه ی پیراهن ابی کمرنگ، سفید، زرشکی چندتا کروات.. موقعی برگشت رفتیم با آدرس جدید سایت همسریابی هلو یکم خرت و پرتم خریدیم... هرچی به ادرس جدید سایت هلو گفتم گفت فقط تو ارایشگاه واسم میاره لباسو... داشتم میمردم از استرس. شیطون میگه برم یه پیراهن بخرم که اگه اون اندازم نبود بجاش اینو بپوشم..
گوشی آدرس جدید سایت همسریابی موقت هلو زنگ خورد
تو آدرس جدید سایت همسریابی هلو بودیم که گوشی آدرس جدید سایت همسریابی موقت هلو زنگ خورد. گوشی و برداشت و جواب داد سلام آدرس جدید سایت هلو بعدم زد زیر خنده.. باش. کجایین شما؟ اا مگه قرار فردا نبود؟ اها که اینطور اکی من تا 40مین دیگ اونجام اکی فعلا تماس و قطع کرد. چه دوستایی داره این. ..آدرس جدید سایت هلو منو که رسوند پیاده شدم. میخواستم از آدرس جدید سایت همسریابی موقت هلو هم که پیاده شد چرا پیاده میشی؟ آدرس جدید سایت هلو زد و گفت همینطوری باهم رفتیم دم در خونه. خب. ..تو نمیای ؟ نه عزیزم مرسی جایی کار دارم باید برم. باش. .فعلا دستشو اورد جلو. ...دستمو بردم جلو بهش دست دادم...
آدرس جدید سایت هلو زد که دلم واسش، ضعف رفت آدرس جدید سایت همسریابی هلو من فردا احتمالا سرم شلوغه و نمیتونم ببینمت. .ولی بهت زنگ میزنم. .فقط پس فردا هر ساعتی خواستی بری ارایشگاه خبر بده تا بیام دنبالت. لبخندی از مهربونی و توجهش رو لبم نقش بست اما گفتم مرسی ادرس جدید سایت هلو اما من واسه ارایشگاه تنها نیستم یعنی نمیشه بیام دنبالت؟ نه دیگه نفس و میشا هم با من میان جلو اونا ضایع ست... ای بابا...دوست داشتم خودم ببرمت نمیشه واقعا. پس هیچی..
رفت طرف آدرس جدید سایت همسریابی موقت هلو
دستم که تو دستش بود و فشار داد کاری نداری با من؟ نه مرسی مراقب خودت باش. . چشمکی زد و رفت طرف آدرس جدید سایت همسریابی موقت هلو صبر کردم تا بره ولی شیشه رو داد پایین و گفت تو برو داخل بعد من میرم خندیدم. .پسره ی غیرتی دیوونه در و با کلید باز کردم رفتم تو. تا در و بستم صدای جیغ لاستیکا به همراه بوقی کع ادرس جدید سایت هلو زد اومد.. راه افتادم سمت خونه... مرسی از وجود سامیار. مرسی که کنارمه... در و باز کردم و رفتم تو. شهریار خونه بود از آدرس جدید سایت همسریابی موقت هلو که تو حیاط بود فهمیدم.
از سکوت خونه معلوم بود هیچکس نیست... رفتم بالا شهریار تو اتاقش بود. بدون هیچ جلب توجهی رفتم تو اتاقم. نشستم رو تخت و گوشیمو برداشتم زنگ زدم به میشا.. سلام ستاره ی سپهر.. اسکل اون سهیل نه سپهر نع بابا کجا سهیله؟ این چند روز که به جای سهیل، سپهر که ما رو دیوونع کرده! با تعجب سریع گفتم سپهر ؟ اره دیگه هر روز سراغتو میگیره غلط کرده پسره ی... ای بابا آدرس جدید سایت همسریابی هلو گناه اون چیه عاشق شده؟ گناه من چیه متنفرم ازش؟ تو گناهی نداری ولی اون گناه داره وااا میشا؟؟ والا.. کوفته..