سایت همسریابی هلو


قوانین سایت هلو را می دانید؟

قوانین سایت هلو هنگ کرد و زل زده بود بهم یکم که گذشت اخمام و کردم توهم و سوالی بهش نگاه کردم. تا اخمام و دید یه نگاه به دروبرش کرد و به تته پته افتاد

قوانین سایت هلو را می دانید؟ - سایت هلو


قوانین سایت هلو

قوانین سایت هلو هنگ کرد و زل زده بود بهم یکم که گذشت اخمام و کردم توهم و سوالی بهش نگاه کردم. تا اخمام و دید یه نگاه به دروبرش کرد و به تته پته افتاد و گفت اوم. من ثبت نام در سایت همسریابی هلو گفت که بیام تو اتاقت چیزی براش ببرم و اونوقت اون چیزی که میخواستی ببری رو پیدا کردی؟ اوم، اره یعنی نه ولش من برم دیگه بگو چیه خودم واسش ببرم نه نه دیگه لازم نیست سریع رفت بیرون و درو بست. پسره ی فضول اخه اون تو اتاق من و رویا چیکار میکرد رفتم سمت تختم و وسایلم رو گذاشتم روش که چشمم به قاب عکسم افتاد که از زیر بالشت زده بود بیرون. با تعجب برش داشتم و دیدم داخلش خالیه. پس عکسم کو؟! اصلا قاب عکسم زیر بالشت چیکار میکرد؟ بیخیال حتما رویا یا شهریار و نیما برداشتن. رفتم بیرون پیش بقیه تا چشمم به قوانین سایت هلو افتاد به شهریار گفتم تو چیزی از تو اتاق من میخواستی؟ من؟ نه واسه چی؟

یهو قوانین سایت همسریابی هلو بلند شد

یهو قوانین سایت همسریابی هلو بلند شد و گفت. من میرم تا تو خونه الان میام عمه گفت تو که الان تو خونه بودی گوشیم و جا گذاشتم الان میام مثل جت تو خونه رفتم. ای ای پسره دروغگوی تابلو از ترس اینکه ابروش رو ببرم جیم شد. عمه گفت. خب شمیم جان چی خریدی ؟ همه چی عمه یه سفره ای امسال بچینم کیف کنین. هر سال عمه جون ما با دیدن سفره های هفت سین تو کیف میکنیم.

سلیقت تکه.. چاکر عمه خانومم هستیم عمه خندید و هیچی نگفت. یه نیم ساعتی گذشت و قوانین سایت هلو اومد تا اومد بهش بد نگاه کردم که روشو کرد اونطرف. رز تا قوانین سایت همسریابی هلو و دید گفت بیا اینجا یکم خودشو جمع کرد تا قوانین سایت هلو کنارش بشینه. نشست کنار رز و هیچی نگفت.. قوانین سایت همسریابی هلو گفت خب بیاین تا موقع ناهار بازی کنیم.. گفتم چه بازی ؟ قوانین همسریابی موقت هلو بلند گفت همون بازی که اون دفعه کردیم. روی کاغذ یه چی مینویسیم و به پیشونی اون طرف میزنیم..

اهان هستم سریع یه برگه خودکار اورد و گفت خب حالا از کی شروع کنیم؟ از روزبه ثبت نام در سایت همسریابی هلو گفت نامرد چرا اول من ؟ همینه که هست روی کاغذ یه چی نوشت زد به پیشونیش هممون نگاه کردیم و ترکیدیم از خنده. ..روی کاغذی که پیشونی روزبه گذاشته بود نوشته بود (معجون جوراب، پیاز و شلغم) روزبه رو به ثبت نام در سایت همسریابی هلو گفت چی نوشتی که اینا قش کردن از خنده دیگه دیگه...حالاهم شروع کن اشیاء؟ همه باهم گفتیم نه یه چیزیه که خیلی دوست دارم ؟ همه قش کردیم و بلند گفتیم.

سایت ازدواج دائم هلو مشکوک به هممون نگاه کرد

اره سایت ازدواج دائم هلو مشکوک به هممون نگاه کرد و گفت خوراکیه؟ قوانین همسریابی موقت هلو گفت نه عزیزم خوراکی نیست اوم.... غذاست نه اسم ماشین؟ من گفتم نچ یه جای تفریحیه؟ نه بابا ای بابا، پس چیه؟ قوانین سایت همسریابی هلو گفت ببین سایت ازدواج دائم هلو یه چیزیه که خلی دوستش داری. با فکر کردن به اون حالت عوض میشه. وای از دست این ثبت نام در سایت همسریابی هلو. سایت ازدواج دائم هلو گفت یه چیزیه که خیلی دوست دارم یهو چشماش گرد شد و مشکوک به قوانین همسریابی موقت هلو نگاه کرد خیلی دوستش دارم؟ نیما قهقهه زد و گفت عاشقشی روزبه بالشت کنارش رو برداشت و محکم تو سر قوانین همسریابی موقت هلو زد و گفت حتما همون لیوانی که اون روز بهم دادی تا اینو گفت زیر خنده زدیم. 

مطالب مشابه


آخرین مطالب