کانال تلگرام صیغه حلال مشهد ساندویچ را برداشت و همان طور که کاغذش را پایین می کشید، با انگشت اشاره به قوطی نوشابه کرد: مطمئنید نمی خورید! لبخند بهترین کانال صیغه یابی تلگرام باعث شد با خیال راحت به خوردنش ادامه بدهد. اما هنوز دومین لقمه را نخورده بود که به در بانک اشاره کرد: قربان.. . اوناها.. . خودشه! مطمئنم! نگاه گروه تلگرام طلاق گرفته ها به مردی که همراه دو نفر دیگر از بانک خارج می شد، برگشت.
دقیق نگاه کرد و بعد به برگه ای که روی داشبورد ماشین بود، چنگ زد. درست بود، این مر د افشین میامی بود! بریم سراغش؟ نه! تو ساندویچت رو بخور فعال! ببینیم کجا می ره.. . چند دقیقه جلوی بانک مشغول صحبت بودند. تا یک سدان بی ام و سفید رنگ، کنار خیابان متوقف شد. مرد با خداحافظی از همکارانش روی صندلی جلوی ماشین نشست. بهترین کانال صیغه یابی تلگرام ساندویچ کانال تلگرام صیغه حلال مشهد را از دستش کشید: روشن کن بدو.. . کانال صیغه یابی تهران با عکس به آنی، ماشین را روشن کرد و زمانی که بی ام و خیابان را پیچید، آن ها هم حرکت کردند. گروه تلگرام طلاق گرفته ها چشمش به جلو بود و همان موقع گوشی موبایلش را در آورد.
شماره ای گرفت و کنار گوشش نگه داشت. سالم مازیار.. . نه.. . گوش کن، صاحب این پلاک رو برام پیدا کن... 44 د 667 888.. . آره.. . هر نوع سابقه ای که ربط داره به این پالک رو هم می خوام.. . منتظرم... گوشی را که پایین اورد، دانیال پرسید: قربان چرا تعقیب؟ بهش شک دارین؟ کدهای عدم دخول صیغه تلگرام سری تکان داد و به جلو اشاره کرد: حواست باشه، نه گم کنی، نه لو بریم! مواظب باش و فقط تعقیبش کن! دانیال بیشتر حواسش را جمع کرد و همین کدهای عدم دخول صیغه تلگرام را راضی می کرد. کمی که گذشت، کانال تلگرام صیغه حلال مشهد اشاره ای به میدان رو به رو کرد: قربان می ره خونه اش فکر کنم.
بهترین کانال صیغه یابی تلگرام دوباره برگه ی مشخصات را خواند
آدرسش همین طرفا بود. بهترین کانال صیغه یابی تلگرام دوباره برگه ی مشخصات را خواند و زمزمه کر د: -بعید هم نیست! با ورود ماشین به خیابان محل سکونت مرد، گروه تلگرام طلاق گرفته ها از کانال صیغه یابی تهران با عکس خواست سر خیابان توقف کند. باقی راه را خودش به سرعت دوید و هم زمان با ورود ماشین به پارکینگ خانه، او هم به دیوار رو به رو تکیه داده بود و به خانه نگاه می کرد. خانه ای در کوچه ای عریض که انتهایش بن بست بود. به جز دو آپارتمان شش طبقه که در انتهای کوچه بودند، هفت خانه ی ویلایی قرار داشت. شبیه خانه ای که متعلق به افشین میامی بود. با ایستادن دانیال کنارش، پاکت سیگارش را در آورد. ضمن روشن کردن سیگارش، گفت: دانیال خونه اش اومده بودین؟
دانیال سر بالا انداخت: -نه. .. بانک. .. کدهای عدم دخول صیغه تلگرام سرش را چند بار تکان داد و با آرامش مشغول دود کردن سیگارش شد. کمی بعد، زمانی که فیلتر سیگارش را با کفش له کرد، کانال صیغه یابی تهران با عکس پرسید: الان چی کار کنیم؟ -باید بریم خونه اش! -زنگ بزنیم؟ مردمک های گروه تلگرام طلاق گرفته ها چند لحظه خیره به صورت دانیال ماند. تا با خنده و خجالت، سرش را پایین بیاندازد: -ببخشید. .. آخه نا محسوس بودیم! گفتم. .. -گفتی الانم می پریم از رو دیوار مثل دزدا می ریم اونم سر ظهر!! کانال تلگرام صیغه حلال مشهد شروع به خنده کرد و بهترین کانال صیغه یابی تلگرام از بازوی اورکتش گرفت: راه بیافت گنده! جلوی در خانه استین دانیال را رها کرد و اشاره کرد که زنگ بزند. کاری که دانیال سریع انجام داد.