خوشحالم که حالتون خوبه. سایت همسریابی همسر خوب آهسته سری تکان داد و بعد از فرو دادن بزاق دهانش، گفت: سالم.. . بله.. .. لبخندی روی صورت سایت همسریابی خوب نی نی سایت نشست و به جای او به سایت همسریابی خوب نگاه کرد: کنید که بچه های من خونه رو زیر نظر گرفته بودن، وگرنه شما زنده نبودین! بله.. . ممنونم... سایت همسریابی خوبه یا بد به یکی از مبل ها اشاره کرد: بشینید...
سایت همسریابی خوبه بیرون رفت
رو به آیا سایت همسریابی خوبه ادامه داد: براشون کمی آب و چای بیارین.. . سایت همسریابی خوبه بیرون رفت و آیا سایت همسریابی خوب است روی اولین مبل نشست. صورت رنگ پریده اش را با دو دست لحظه ای پوشاند ؛ یک سایت همسریابی خوب همان طور که پشت میزش می نشست، گفت: اگر می خواین دستشویی هست، یه آبی به سر و صورتتون بزنید؟ مهران دست هایش را پایین برد و سرش را تکان داد: نه.. . ممنونم.. . خب.. می شه بگین امروز صبح چی شد؟ مسیر اداره ی شما، اون سمت نبود که رفتید! مهران لحظه ای به چشم های منتظر سایت همسریابی خوب نی نی سایت نگاه کرد و بعد، به دست هایش که هنوز می لرزید: نه.. . خب.. .
ساکت شد و سایت همسریابی خوبه با کشیدن آهی، کارش را راحت کرد: احیانا خونه ی دوستتون نمی رفتی؟ افشین میامی! گویا هنوزم خونه س! سر آیا سایت همسریابی خوب است آمد و بعد آهسته و پایین کرد: درسته.. . که با هم حرف بزنید ؟ بله... در مورد همین مشکل ؟ .. . سایت همسریابی خوب، دیدین که قاتل منتظرتونِ.. . اون به هیچ عنوان رحم نداره. اینو درک کنید. جرمی که گویا گروهی مرتکب شدین، هر چی باشه، آسون تر از این مرگ ِ.. . سر مهران پایین بود که گروهبانی با سینی چای و یک لیوان آب، وارد اتاق شد. سینی را که روی میز گذاشت، قبل ازاین که بیرون برود، گفت: به مهرگان بگو بیاد گروهبان با چشمی بیرون رفت و سایت همسریابی همسر خوب به که لیوان آب دستش بود خیره شد.
سایت همسریابی خوبه یا بد اشاره کرد
مشخص بود مشغول فکر و تصمیم گرفتن است. مازیار که وارد اتاقش شد، سایت همسریابی خوبه یا بد اشاره کرد بنشیند. مهران لیوان را روی میز گذاشت و سایت همسریابی خوب نی نی سایت شروع به صحبت کرد: ما یه پرونده پیدا کردیم.. . در مورد مرگ یکی از هم کارای شما! خیلی هم مشکوک بوده ظاهرا! مردمک هایی که دو دو می زد، خیال سایت همسریابی خوبه را مطمئن کرد که راه درست رفته است. کمی خودش را روی میز جلو کشید و خیره به آیا سایت همسریابی خوب است گفت: سایت همسریابی خوب، اعتراف کنید که دست از سر شما برداره. .. این گفته ی خودشه درسته؟ یک سایت همسریابی خوب با آهی که کشید، به مبل تکیه داد: آخرش برای من مرگِ. .. اون جور ثروتم برای بچه هام می مونه و این جور. .. تعجب آیا سایت همسریابی خوبه را که دید، به سینی روی میز زل زد. مازیار نگاهی به سایت همسریابی خوبه انداخت و با دیدن سکوتش، کمی سرش را نزدیک سر مهران برد: فکر می کنید اگر به وسیله ی اون قاتل کشته بشین، بچه هاتون بهتون افتخار می کنن؟
ثروتم براشون می مونه! نمی مونه! هم مازیار و هم مهران به سمت سایت همسریابی همسر خوب برگشتند. چرا؟ سایت همسریابی خوبه یا بد از روی صندلی بلند شد و به سمت پنجره اش راه افتاد: برای اینکه من قاتل رو می گیرم! اون اعتراف می کنه و مطمئن باشید سایت همسریابی همسر خوب حکم توقیف اموالتون رو می ده! نگاه درمانده ی یک سایت همسریابی خوب به پشت سر سایت همسریابی خوبه یا بد رسید. سایت همسریابی خوب نی نی سایت با ایستادن کنار تخته، صدایش کرد: سایت همسریابی خوب اینجا رو ببنید. آیا سایت همسریابی خوبه برگشت و سایت همسریابی خوبه به اسامی اشاره کرد: اینا همکاران شما هستن. خیلی تمیز و راحت این کارو کرده و مطمئن باشید همون طورکه اون جور توی خیابون اونم روز روشن، سراغتون اومدن، بازم می یاد. .. مهران فقط بزاق دهان خشکش را به زحمت پایین فرستاد